زبانحال امیر المؤمنین علیهالسلام در شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بعد تو گـشتـه در پریـشـانی آسـمـانـم هـمـیـشـه بــارانـی ای سـتـون دل عـلـی بـیتـو رفته این خانه رو به ویرانی باغ هـجـده بـهـار زندگیات چـقـدر زود شد زمـسـتـانـی تو رسـیدی به سـاحـلی آرام من به این لحظههای طوفانی سـوره کـوثـرم، سر قـبـرت کار من گـشته فاتحه خوانی ای رهـایـی دهـنـده از آتـش دل مـن را چـرا بـسـوزانی؟ این همه میزنـم صدات اما تو مرا لحـظهای نمیخوانی سخت سردرگمم بگو چه کنم بین این کـوچههای حـیرانی مـنم و صـدهـزار درد نهان تـوئی و یک مـزار پـنهـانی |